|
بعضی ها خندیدند : - داری می ری جبهه یا مدرسه؟ این همه کیف و کتاب با خودت می بری؟ - می خواهم هم درس بخونم و هم بجنگم .... اشکالی داره؟ شنیده بود کم سن و سال ها را برمی گردانند؛ آهسته کتاب هایش را از ساک درآورد و زیرش گذاشت و روی صندلی نشست. مسئول اعزام نگاهش کرد. اتوبوس حرکت کرد؛ عده ای از کم سن و سال ها را پیاده کرده بودند. آهسته کتاب را از زیرش برداشت هنوز نمی دانست مسئول اعزام چرا پیاده اش نکرده بود.
تاریخ : شنبه 93/11/4 | 3:48 عصر | نویسنده :